از اين همه دستي كه نيست ، بوي خوش دست تو هست...عطر عزيز ياد تو پيروزيه وقت شكست...
از اين همه تصوير دور ، نزديك نزديكي هنوز...تنها تويي از جنس من...خورشيد داغ سايه سوز...
اي صاحب هر دفترم ، اي مؤمن ناباورم ، وقتي كه آهي مي كشي، ناز تو از نو مي خرم...
در لحظه هاي جستجو ، از دفتري تازه بگو. رنگين كمونو سر بكش ، در شير شعرم تن بشوي...
دفتر خاطره ها تا بخواي خط خطيه ، يادگار سرخ يار، بوسه ي كاغذيه...همينم قيمتيه...همينم قيمتيه
پ ن : مرز بين وهم و آرزو كجاست؟؟؟چيه..؟؟!!
۲ نظر:
مرز بین وهم و آرزو در نقطه ای هست که تو امیدت رو به رسیدن بهش از دست بدی و آرزو به وهم تبدیل میشه
مرز ندارن
ضمنا به هم دیگه قابل تبدیلن
ارسال یک نظر