· هوس این فیلمایی رو کردم که توش همه همه چی رنگی رنگیه. همه ی آدماش سرخوش و ردیفن. همه شون خوشگلن و انگار تو یه سیاره دیگه ن و همه چی به خوبی و خوشی تموم میشه. کلن همه چی خیلی نایسه و اینا...
هوس شمال کردم. یکی از روستاهای دور از شهر که تعداد آدماشو میتونی بشمری. از اینایی که صبح خیلی زود همه جا رو مه گرفته و صدای قورباغه و پرنده مرنده میاد...
دوس دارم Bach رو پلی کنم، سرمو بذارم رو بالش و نفهمم کی خوابم برده و ندونم کی میخوام بیدار شم . . .که حالا حالاها بیدار نشم... یه همچین حالیم.
هوس شمال کردم. یکی از روستاهای دور از شهر که تعداد آدماشو میتونی بشمری. از اینایی که صبح خیلی زود همه جا رو مه گرفته و صدای قورباغه و پرنده مرنده میاد...
دوس دارم Bach رو پلی کنم، سرمو بذارم رو بالش و نفهمم کی خوابم برده و ندونم کی میخوام بیدار شم . . .که حالا حالاها بیدار نشم... یه همچین حالیم.
· نشستم و دارم آلبوم Grace شاهکار Jeff Buckley رو گوش میدم.نشستم و بازم دارم فکر میکنم چیزها و اتفاقات زندگی بطور بی رحمانه ای یه دفه تغییر میکنن و تو که انتظارشو نداشتی یهو انگار مثل پتک میخورن تو سرت. چیزها یهو ممکنه تغییر کنن و بدترین حالتش اینه که وقتی تو داری به اتفاقات خوب فکر میکنی ،درست برعکسش اتفاق میفته.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر