۳ آبان ۱۳۸۸

بمان...


بيا..... بيا اينجا . بيا اينجا کنار من دراز بکش . حالا بهم بگو اون بالا چي مي بيني؟؟
آها . راستي . قبل از اون، بگو منو يادت مياد؟؟؟ حتي اسمم...؟؟!!!عيبي نداره . در عوض من تو رو خيلي خيلي خوب يادم هست . بهتر از اونکه فکرشو بکني.
بيا . بيا کنارم دراز بکش....اينقدر مضطرب نباش . بهم بگو اون بالا ستاره مي بيني؟؟؟
مي دونم که خيلي مشکله ، اما سعي کن آروم باشي. حالا بهم بگو....
بهم بگوبه کدوم يکيشون داري فکر مي کني؟؟ فکر يا خيال؟ کابوس؟ آرزو؟ دريا؟؟؟
بيا اينجا کنارم دراز بکش...امشبو اينجا باش...اتفاق خاصي نمي افته. نترس...!!
اگه دوست داشته باشي مي تونم برات قصه بگم . از اونايي که تا حالا نشنيدي.
بيا اينجا. بيا کنار من دراز بکش. يه سيگار بکش. يا چند تا پک به سيگار من بزن .  بهم بگو ، راستي ، همونقدر که خودت فکر مي کردي عزيزش بودي؟؟؟ تو به من راستشو مي گي ، مگه نه؟؟ هي . قهوت سرد نشه . قهوه گرمش خوبه . مي دوني که !!!!
بهم بگو تو اين همه مدت چند تا ترانه شنيدي؟؟چند تا نشنيدي؟؟ تو به من دروغ نمي گي ، ميگي؟؟
بيا . بيا اينجا کنارم دراز بکش...

۴ نظر:

کافه نشین گفت...

دلم مجددا گرفت :(

کافه نشین گفت...

بعد این میکروکاتز من رو یاد میوز میندازه. درسته؟

رسا گفت...

بيا كار من بنشين.
بيا كنار من بايست
بيا
چاي تازه دم/ كلي حرف/ دنيايي اشك/ نگاهي مشنتق و... منظر تو ست كه بيايي . كنار من بنشيني/ كنار من بايستي/ كنار من دراز بكشي
.......................
خوب بود . دلم گرفت

ناشناس گفت...

سلام
همه رو اینا گفتن که ...
من چی بگم ..
آها بیا تو آغوشم بشین
تا به چشمان منتظرت بگم ..
بالاخره میاد
میاد .
میاد .
میاد ؟
یعنی میاد ؟

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...