۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹

تویی که میدانی با توام


تو را ، از چنگ هيچ عابري ،
از خيال هيچ شاعري ، ندزديدم ،
که تاوان آن اين همه تنهايي باشد...

۲ نظر:

Bahar گفت...

beautiful

رسا گفت...

تو را من كاشتم/من سايه بودم / آب آوردم....

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...