۳۱ مرداد ۱۳۸۹

واژه باز


تو نیازمند سینه ای عضلانی
و
بازوانی ستبر و
همرنگ مس گداخته ای
که تو را در بر گیرند.
از واژه های نحیف و فرتوت من
کاری ساخته نیست . . .


* نام نویسنده فراموشم شده

۲۹ مرداد ۱۳۸۹

Dreamer


گفته بودی هر خوابی را که می بینم برایت تعریف کنم. چه تو تویش بوده باشی چه نبوده باشی.
گفته بودی دوست داری برایت تعریف کنم.
نمیدانم میدانستی من چندان اعتقادی به خوابها دارم یا نه؟!
خوابها به نظرم فقط همان چند لحظه ی بعد از بیدار شدنند که میشود حسشان کرد کمی...
اما، هیچگاه برایت تعریف نکردم دیگر ، هیچکدام از آن خوابهایی را که انگار چنگ می اندازد به همه جای دلت و محکم میفشاردش...که بعد از اینکه از خواب می پری دستت را میگذاری گوشه ی چپ سینه ات که ببینی هنوز سر جایش هست یا نه...!!

DisTanCe


با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم
با حریق یادها همسفرم
وقتی دورم به تو نزدیکترم

۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹

N...U...M...B


حقيقت حضور تو حس گنگ نا آرامي ست
که مدام بهانه ي رفتن دارد

از تو


مي نويسم ، مي نويسم از تو، تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت
با تو از روز ازل خواهم گفت ، فتح معراج ازل کافي نيست ، با تو از اوج غزل خواهم گفت
مي نويسم ، همه ي هق هق تنهايي را ، تا تو از هيچ به آرامش دريا برسي
تا تو در همهمه همراه سکوتم باشي
به حريم خلوت عشق ، تو تنها برسي
مي نويسم ، مي نويسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد....
مي نويسم همه ي با تو نبودنها را ، تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببري
تا تو تکيه گاه امن خستگيها باشي، تا مرا باز به ديدار خود من ببري
مي نويسم ، مي نويسم از تو
تا تن کاغذ من جا دارد....


ش.قنبری

۲۵ اردیبهشت ۱۳۸۹

Closer


نزديکتر بيا
نترس ، هيچ اتفاقي نيست که بيفتد
نزديکتر که باشي مستيم را نمي بيني
در عوض
کنار گوشت چيزي مي خوانم
که عين توست
نزديکتر بيا
ترسو نباش !!

تویی که میدانی با توام


تو را ، از چنگ هيچ عابري ،
از خيال هيچ شاعري ، ندزديدم ،
که تاوان آن اين همه تنهايي باشد...

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...