۷ آبان ۱۳۸۸

چشم

گفتم " چَشم "
و هر چه " بلاي" ِ نبودن بود
به چشمانم كشيدم
مي دانم
آنقدر ، كه نگران ِ سپردنم به باد بودي
يادت رفت ، بگويي "بي بلا " .

۱ نظر:

رسا گفت...

شاید نگران سپردنت به یاد بوده نه باد!!!!!
خوب فکر کن. میشه ها.
...................
توضیحات: من هربار میخواهم توی این باکس بنویسم 100 بار میمیرم از بس error میده و قطع میشه و ... خلاصه کلی تلاش میکنم تا مینویسم.(لبخند)

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...