۲۲ مهر ۱۳۸۸

خوش خيال


از دور تو را کنار ِ او تماشا مي کنم و به خودم مي گويم: -
 حالت چطوره گوساله ي خوش بين ِ مرتع ِ معرفت ؟-
 و با صدايي اسلوموشن ، شبيه صداي گاو به خودم پاسخ-
مي دهم:
- م م م مــن خــــــوبـــــم ، شــــمـــا چــطــوووررريــــــن ؟


۱ نظر:

رسا گفت...

خوبه که حداقل خودت جواب می دی...
این انتهای خوش خیالیه ها
...............
گاو همچون اسب حیوان نجیبی است و همچنین عزیز . من گاو نیستم اما گاوها را دوست دارم. زیاد

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...