خيلي از اوقات ، چيزها و شرايطي كه براي انسانها بسيار مهمه و شايد به آنها دل بسته باشه بسيار بدون مقدمه و بدون هيچ اخطاري و –بصورت خيلي غير منصفانه- ناگهاني تغيير ميكنه كه تو اون زمان بخصوص ميتونه توازن زندگي رو مختل كنه.خب نه همه ي چيزها...اما گفتم كه، چيزهايي كه در تو جايي باز كرده و تو يا نميداني و يا نمي خواهي بداني كه چرا...؟؟ كه چقدر...؟؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
واژه باز
تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...
-
با مقدمه يا بي مقدمه بالاخره بايد از يه جايي شروع بشه ديگه... را...
-
تو را ، از چنگ هيچ عابري ، از خيال هيچ شاعري ، ندزديدم ، که تاوان آن اين همه تنهايي باشد...
۱ نظر:
سلام
ممنون که سر زدین
ولی چرا وبلاگتون اینقدر ساکته
تازه اومدین این خونه ؟
ارسال یک نظر