۲۱ آبان ۱۳۸۸

Existence


-  جس، موهاي تو فوق العاده س.وقتي به موهات دست ميزنم مثل اينه که واقعاً وجود دارم!
- منظورت چيه ؟خوب وجود داريم ديگه.

- بعضي وقتا آره. مثه حالا.اما باقي وقتا مثل اينه که آدم هنوز به دنيا نيومده و منتظره به دنيا بياد. و خيال ميکنه که شدني نيست.

- جس ،خوبه يه سري اونجا بزنيم.

- کجا؟؟

-  اونجا، ميدوني؟اونجا، دور ، دور ، شايد يه جايي، "يه دور جدي"، يه چيز خاطر جمع باشه.بايد يه جايي توي اين دنيا "دور حسابي"پيدا بشه.

-  آره، خوب مي فهمم مي خواي چي بگي.
-  آخه آدم که نميتونه....توي يه ترومپت....زندگي کنه.....جس...مي فهمي...


"خداحافظ گري كوپر - رومن گاري"





۱ نظر:

p گفت...

pardon ?

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...