نه گريه نكن ، اين تنهايي آشناست. شكر خدا از اون روزي كه خودمو شناختم ، اين تنهايي رو هم شناختم.تنهایی که همیشه همراه من بوده و هست...
عطرتو جا نذار. عطر تنت رو خيلي دوست داشتم ، نمي توني بفهمي ، عطر تنت رو هم با خودت ببر. و..و...و...هميشه بچه بودي ، و انگار توي دستت هم يه بادكنك بود ،يه مانع سر راهت بودم يا مشوقت؟؟
يه آن نگاه كردم ديدم همه ي سيبها افتاده ، تموم شديم و پلكهامون هم بسته شده.و...و...و...اصرار كردن بيهوده ست ، بيگانگي روي صورتت ، هر لحظه اي كه ميگذره ، بيشتر بيگانه تر ميشه.
و اگه اينطوري نشه و هميشه همونطوري بمونه كه اول ميشناختمت باشه .
و هر لحظه كه ميگذره سخت تر نشه...پس لبخند بزن ، لبخند بزن... ...پس لبخند بزن و...و...و...
هميشه حق با تو بود ، سختيها و رنجها مفته. مجبور بوديم كه هميشه از دور ببينيم.
خيلي خسته ام ، درست مثل يه ساعت كهنه.
يادته درست تو لحظه هيجاني بازي كه زنگ پايان صداش در ميومد چقدر ناراحت ميشديم...؟؟؟
الان همونطوريم...!!
عطرتو جا نذار. عطر تنت رو خيلي دوست داشتم ، نمي توني بفهمي ، عطر تنت رو هم با خودت ببر. و..و...و...هميشه بچه بودي ، و انگار توي دستت هم يه بادكنك بود ،يه مانع سر راهت بودم يا مشوقت؟؟
يه آن نگاه كردم ديدم همه ي سيبها افتاده ، تموم شديم و پلكهامون هم بسته شده.و...و...و...اصرار كردن بيهوده ست ، بيگانگي روي صورتت ، هر لحظه اي كه ميگذره ، بيشتر بيگانه تر ميشه.
و اگه اينطوري نشه و هميشه همونطوري بمونه كه اول ميشناختمت باشه .
و هر لحظه كه ميگذره سخت تر نشه...پس لبخند بزن ، لبخند بزن... ...پس لبخند بزن و...و...و...
هميشه حق با تو بود ، سختيها و رنجها مفته. مجبور بوديم كه هميشه از دور ببينيم.
خيلي خسته ام ، درست مثل يه ساعت كهنه.
يادته درست تو لحظه هيجاني بازي كه زنگ پايان صداش در ميومد چقدر ناراحت ميشديم...؟؟؟
الان همونطوريم...!!
۱ نظر:
آخی
ارسال یک نظر