۱۳ اسفند ۱۳۸۸

ناکجا


گاهی وقتا باید بری. باید نباشی. هیچ خبری ازت نباید باشه. نشه پیدات کرد. نه تو زمین نه تو زمان. گاهی وقتا باید اینقدر دور شی که خودتم ندونی کجایی. از همه چیز. از همه کس .

۱ نظر:

رسا گفت...

سخته مرتضي .سخته...
من هي مي گردم براي چنين زماني و يه جايي شبيه هميني كه ميگي...
كاش مي شد هروقت ميخوايم اين غاري كه دوسش داريم بريم توش.مهيا بود.
ميفهمي من چي ميگم

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...