۱۸ فروردین ۱۳۸۹

...


تو نمی دیدی ، نمی شنیدی.
تو مشغول اس ام اس دادنت بودی . . .

۱۶ فروردین ۱۳۸۹

پ ی ا د ه


یه بارون از اون بهاریاشم نمیاد که بعدش پیاده از هفت تیر برم ولیعصر. از اون جا هم پیاده توی بلوار کشاورز...میدونین واسه چی میگم که...؟؟!! ها؟؟

۱۲ فروردین ۱۳۸۹

اسپرمهای بی عرضه ی احمق


خاک بر سر اون چندین هزار اسپرم احمق و دست و پا چلفتی و بی عرضه ی نفهم و کودن ، که وایسادن فقط تماشا کردن تا من بتونم از همشون جلو بزنم...!!

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...