۱۱ مهر ۱۳۸۸


می خواهی از یاد بروی ...
از یاد ببری ...
می خواهی که نباشی ... که نباشد ... که بروی .... که برود ... که نمانی ... که نماند ...
می خواهی از دست بگذاری و از دست بگذاردت
می خواهی

هیچ نظری موجود نیست:

واژه باز

تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...