" رمه ام گم شده است
شب سنگین بیابان گویا
رمه ام را دزدید
رمه ام :
آن همه شعری که برایت گفتم
آن همه شعری که برایت گفتم
ناگهان گم شد و رفت...
حرف مردم شد و رفت...
حرف مردم شد و رفت...
چه كسي گفت خداوند شبان همه است
و برادر ها را تا ته دره سبز رهنمون خواهد بود...؟؟؟
من شبان رمه ي خود بودم
و کسی آن بالا
و کسی آن بالا
خود شبان من معصوم نبود
غفلت من رمه را ازکف داد
غفلت او شاید
هم از این دست مرا
غفلت او شاید
هم از این دست مرا
هم از این دست تو را
رمه را
همه را..."
"شهيار قنبري"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر