انتهاي کدامين هزاره جا مانده اي؟
لابلاي کدام قرن؟
نزديکي خدا ايستاده ام ،
کنار يکي نبود.
تو نیازمند سینه ای عضلانی و بازوانی ستبر و همرنگ مس گداخته ای که تو را در بر گیرند. از واژه های نحیف و فرتوت من کاری ساخته نیست . . . *...
۱ نظر:
عجب. کنار یکی نبود. پس با این حساب کنار یکی نبود الان یکی هست.نیست؟
................
مربوط به پست قبل:
تنهایی حلش کنی بهتره.دردش کمتره. چون با دیگران و دیگری دیگه حل نمیشه فقط دردش بیشتره.
ارسال یک نظر